• 1398/07/03 - 07:18
  • - تعداد بازدید: 37
  • - تعداد بازدید کنندگان: 37
  • زمان مطالعه: 2 دقیقه
معاونت غذا و دارو دانشگاه علوم پزشکي ايران

روايت خاطرات آزاده سرافراز جنگ تحميلي از سه سال اسارت

روابط عمومي معاونت غذا و دارو دانشگاه علوم پزشکي ايران-منصور نظري ، آزاده (جانباز) سرافراز جنگ تحميلي از  سه سال اسارت خود در اردوگاه‌هاي عراقي روايت ميکند.

255466.mp3 روايت خاطرات آزاده سرافراز جنگ تحميلي از سه سال اسارت



روايت خاطرات آزاده سرافراز جنگ تحميلي از سه سال اسارت

روابط عمومي معاونت غذا و دارو دانشگاه علوم پزشکي ايران-منصور نظري ، آزاده (جانباز) سرافراز جنگ تحميلي از  سه سال اسارت خود در اردوگاه‌هاي عراقي روايت ميکند.


توصيف روايت اسرا در زمان جنگ تحميلي حکايتي از گوشه ي جانفشاني هاي آنهاست.در هفته دفاع مقدس به پاسداشت خون شهدا و زنده نگه داشتن نام و خاطره جانبازان و رزمندگان هشت سال دفاع مقدس، منصور نظري از پرسنلين حراست دانشگاه علوم پزشکي ايران  شاغل در معاونت غذا و دارو به دليل بزرگ منشي وجودي شان  با اصرار ما حاضر به مصاحبه با خبرنگار معاونت غذا و دارو شد. وي از خاطرات جنگ تحميلي و سه سال اسارتش در  عمليات ...... روايت ميکند:
با درود به ارواح تابناک شهداي آزاده منصور نظري متولد دوم خرداد ماه سال1347هستم .
-چطور پايتان به جبهه باز شد؟
در تاريخ18/1/66پس از دوره هاي آموزشي به جبهه هاي غرب کشور سر پل ذهاب قصر شيرين، سومار-گيلان غرب به مدت 15ماه در جبهه حضور داشتم.آن زمان سرباز 18 ساله اي بودم. پس از  آغاز شدن رسمي جنگ تحميلي عراق عليه کشورمان  من بعنوان سرباز وظيفه عازم ميدان جنگ شدم و در عمليات مرصاد در گيلان غرب پس از 5روز مقاومت به دست نيروهاي بعثي عراق اسير شدم.
-از بازجويي‌هايي که از شما مي‌کردند، بگوييد؟
از زمان ورود به اردوگاه تکريد، زادگاه صدان روزانه سه مرتبه آمار به همراه پذيرايي با کابل داشتيم.
 
-آن زماني که شما اسير شديد خانواده تان خبرداشتند؟
در طول مدت  3 سالي که در اردوگاه عراق   اسير بودم  در واقع مفقود الاثر بودم و بعد از تبادل اسرا خانواده من از طريق روزنامه متوجه شدند که من زنده هستم.
 
-در دوران اسارت خورد و خوارکتان چطور بود؟  آيا مورد شکنجه و تنبيه هم واقع مي شديد؟
در آن دوران هفت قاشق برنج و دو عدد  نان ساندويچي که اسم آن سام موم بود ، نهارمان بود و از ساعت 4 بعدازظهر تا فردا 8صبح که درب آسايشگاه باز ميشد فقط يک ليوان آب ميخورديم.
 
- از ايستادگي اسرا در آن شرايط بد روحي و جسمي بگوييد.
بيشتر اسرا با توجه به اينکه از طرف منافقين کوردل به آنها پيشنها د هايي مثل آزادي و سفر به کشور هاي اروپايي ميشد ولي همچنان مقاومت  ميکردند و هرگز پيشنهاد آنها را قبول نکردند.
 
-در طول زمان اسارتتان چگونه آزاد شديد و از  برگشت به ميهن  چه حسي داشتيد؟
بعداز 26مرداد سال 69 اولين گروه از آزادگان به ايران بازگشتند،  20 روز بعد نوبت مفقود الاثر که ما بوديم رسيد و 15شهريور 69 به ميهن اسلامي بازگشتيم.
تلخ ترين خاطره ما در طول اسارت خبر رحلت امام (ره) بود و شيرين ترين خاطره ما روز 15شهريور که روز آزادي ما بود که هنوز در خاطر ما باقي مانده است.
 
  • گروه اخبار : اخبار
  • کد خبر : 255466
:
کلیدواژه ها
مدیر سیستم
خبرنگار

مدیر سیستم

Template settings